جدول جو
جدول جو

معنی یکی گو - جستجوی لغت در جدول جو

یکی گو
شخص موحد و خداپرست
تصویری از یکی گو
تصویر یکی گو
فرهنگ فارسی عمید
یکی گو
(زَ)
یکی گوی. موحد. (یادداشت مؤلف). که یکتایی خدا را گوید. که به خدای یکتا قائل شود. یکتاپرست:
شکر ایزد همی کند سوسن
آن یکی گوی ده زبان نگرید.
سیدحسن غزنوی.
و رجوع به موحد شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یَ / یِ)
عمل یکی گوی. موحدی. اعتقاد به یگانگی خداوند. و رجوع به یکی گو شود
لغت نامه دهخدا
(زِ)
یله گوی. بیهوده گوی. هرزه گو. (یادداشت مؤلف) :
مپندار بر روز شب را مقدم
چو هر بی تفکر یله گوی عامی.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(عَ مُ حَمْ مَ)
دهی است از دهستان آتش بیک، بخش سراسکند شهرستان تبریز. دارای 163تن سکنه. آب آن از رودخانه تأمین میشود. و محصول آن غلات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
مخلص صادق و بی نفاق که در حضور و غیبت نیک گوید، متفق، بی ریا و درست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک لو
تصویر یک لو
ورق دارای یک خال
فرهنگ لغت هوشیار
یک مرتبه ناگهان یک دفعه غفلتا: مشدی مثل مار بخودش می پیچید نفس نفس می زد یکهوپس افتاد دندانهایش کلید شد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یکی گویی
تصویر یکی گویی
حالت و عمل یکی گوی موحدی اعتقاد به یگانگی خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یکی بدو
تصویر یکی بدو
نزاع، مجادله، ستیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکم گو
تصویر شکم گو
بطنّ اذهب
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شکم گو
تصویر شکم گو
Ventriloquist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شکم گو
تصویر شکم گو
ventriloque
دیکشنری فارسی به فرانسوی
یک چیز، چیزی
فرهنگ گویش مازندرانی
حیف و میل، آماده کردن خزانه ی شالی، گل کردن زمین برنج کاری
فرهنگ گویش مازندرانی
گاو جدا شده از گله
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از شکم گو
تصویر شکم گو
вентрилоквіст
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شکم گو
تصویر شکم گو
นักพูดเสียงท้อง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شکم گو
تصویر شکم گو
вентрилоквист
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شکم گو
تصویر شکم گو
پیٹ سے بولنے والا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شکم گو
تصویر شکم گو
পেটকথক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شکم گو
تصویر شکم گو
karagözcü
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از شکم گو
تصویر شکم گو
msemaji wa tumbo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شکم گو
تصویر شکم گو
brzuchomówca
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شکم گو
تصویر شکم گو
腹話術師
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شکم گو
تصویر شکم گو
מְדַבֵּר מֵעָבַר לַקוֹל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شکم گو
تصویر شکم گو
복화술사
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شکم گو
تصویر شکم گو
Bauchredner
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شکم گو
تصویر شکم گو
पेट से बोलने वाला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شکم گو
تصویر شکم گو
buikspreker
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شکم گو
تصویر شکم گو
ventrílocuo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شکم گو
تصویر شکم گو
ventriloquo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شکم گو
تصویر شکم گو
ventríloquo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شکم گو
تصویر شکم گو
腹语者
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شکم گو
تصویر شکم گو
ventrilokuis
دیکشنری فارسی به اندونزیایی